از آنجا که در گفتمان معمول، برای اشاره به مکانهای خروج و خارج شدن از واژهی «Exit» استفاده میکنیم، و از آنطرف آشناترین ترجمه برایمان که میتواند به واژهی مهاجرت اشارهای داشته باشد، «Emigration» است، نام مستندی که بهمن کیارستمی بهتازگی تولید کرده، «اِکسُدوس»، که فارسینویسی بامزهی واژهی «Exodus» میباشد (پیرو رویکرد کلی فیلم: ساخت یک فیلم بامزه)، نگارنده مایل است نوعی استعاره – ِ بامزه- بخوانَدش بهنیت عظیمتر و هدفمندتر جلوه دادن این خروج/مهاجرت. نظرْ نه فقط هم از جانب بنده که احتمالاً تمامی مخاطبین حاضر در سالن متوجه این نکته شدهاند (چندان کشف بزرگی نیست).
این دیدگاه، با نمایش همان سکانسهای آغازین اثر، تائید شده و در/از دلِ زمانِ حالمان و شرایط اجتماعی/اقتصادی این روزها معنا مییابد: ریال ایران دارد ارزشش را از دست میدهد و افغانیها دارند به کشور خودشان بازمیگردند.
کمی که میگذرد، شوخیها شروع میشوند (اصلاً چرا اومدی ایران؟ الان افغانستان شرایط خوبه؟ باز برمیگردی ایران؟ و.) و با گستردهتر شدنِ موقعیتها و متنوعتر شدنِ آدمها، راه مستند کمکم بهسوی دیگری کج میشود. انگاری که مستند میرود سمت نمایش هر رویدادی که داخل اردوگاهِ اجازهی خروج میتواند رخ گیرد؛ انواع و اقسام آدمها و درگیریها و حرفها و. زندگیها.
و ایراد کار بهنظرم همینجاست. شاید برای کسی که 10 سال دیگر مستند مذکور را ببیند چندان تفاوتی نداشته باشد این موضوع، اما برای ما که امروز شرایط موجود را سپری میکنیم و درونش هستیم (و بهانهی خندهدارِ بازگشت افغانیها (و مضحک خواندن وضعیت ساکنین کشورمان) را داریم بهعینه مشاهده میکنیم) و حالا با دیدِ «بگو اِی مستند: برای امروزِ من چه داری؟» به تماشای مستندها مینشینیم، «اِکسُدوس» در ابتدا تحسینبرانگیز و امروزی مینماید و با جلوتر رفتن. قبول دارید که میتوانست دههای قبلتر ساخته شود و همینقدر رنگارنگ باشد؟ مثلاً مشکل انتقال بدن مُردهی شخصی به افغانستان (و اصلاً هر کشور دیگری)، در هر تاریخی از تقویم این مملکت مشکل به حساب میآمده و میآید و دنبالهای در ارتباط با مشکلات/شوخیهای ابتدایی فیلم نیست: «کارْ کارِ آمریکاست!» بهواقع بیارزش شدن پول ایران و بازگشت/هجوم افغانیها به کشورشان، گویی بهانهی رفتن فیلمساز –به همراه دوربینش- به آن منطقه بوده و بعدتر شرایط مواجهاش کرده است با چیز دیگری و فیلمساز هم هرآنچه را که دیده و بهنظرش جالب آمده را.
لذا مستند لزوماً راهگشا و سِیرکننده در دوران حال ما و برای حال ما، نیست. صرفاً انتخابهایی تصویری، جهت سرگرم کردن تماشاگران است و حال نه اینکه مستندهای اینچنینی بد باشند (هرچند بعید است شاهکاری از میانشان برآید) اما در مورد خاصّ «اِکسُدوس»، این تِلو خوردنهای بیانگیزه در مسیر و تغییر رویکرد کلیاش، با در نظر گرفتن آگاهی ما از دورانی که میگذارنیمش (تاکید میکنم: نه برای کسی که 10 سال دیگر تماشایش میکند) اُفت محسوب میشود.
پیشنهاد نگارنده برای بهتر شدن کار، یک جابهجاییست: سکانسهای ابتدایی که مسائل مربوط به ارز (ریال ایران، دلار آمریکا، و پول افغانستان) درشان مطرح میشود، بهطور رندم بین سکانسهای دیگر پخش شوند. یعنی مستند بهعمد تلاش کند از زمانهمان –بیشتر- دورتر بهایستد و تنها تبدیل شود به مستندی دربارهی هرآنچه که افغانیها هنگام خروج از ایران با آن روبهرو میشوند. و همین. شاید که یکشکلتر شود.
بیست و دوم آذر ۱۳۹۷، رومهی شرق
Shahriar Hanife مستند ,خروج ,افغانیها ,شرایط ,افغانستان ,سکانسهای ,بهمن کیارستمی منبع
درباره این سایت